شب قضیه اش فرق می کند،

شب ها زیر سقف خانه های شهر

نه اثری از تظاهر می ماند و نه ردی از خنده های دروغین،

شب ها

آدم ها می مانند و تلخی حقیقت،

آدم ها می مانند و تنهایی و اشک و تاریکی و سکوت،

و یک دلتنگی بی انتها.

برای همه ی آنهایی که باید باشند،

اما نیستندع

عزیز دلم امروز ۲۸اسفنده و دوروز دیگه عیده و روز تولد تو

یادم نمیاد پارسال این موقع در چه حالی بودیم ولی یادمه که باهم دوست بودیم

میدونم شده یه وقتایی با خودت بگی ای کاش پارسال با این دختره دوست نمیشدم، اگه نبود شاید انقدر اذییت نمیشدم

ولی دیگه قسمته

خدا یه وقتایی یه سریا رو سر راه ما قرار میده کسایی که خوردمون میکنن، کسایی که میشنمون، کسایی که تو بد ترین موقعیت زندگیت وقتی بهشون احتیاج داری ولت میکنن و میذارن با درد خودت جون بدی

میدونم این آدما رو باید تو زندگی نگه نداشت که ببینن بدون وجود اوناهم میتونی بلند بشی ، میتونی بخندی، ببینم دیگه مثل قبل نمیشی باهاشون، ببینن دیگه بخاطر نبودشون قصه نمیخوری

دقیقا اونجا هست که تو سرتو میاری بالا و همه بدیاشونو میکوبونی تو صورتشون

اون موقع کسی که عذاب میکشه ، کسی که ضربه میخوره ، کسی که پشیمون میشه

دیگه تو نیستی

کسی که هرشب بالشتش خیسه تو نیستی، شاید دیگه عمیق نخندی، شاید هروقت ببینیش همه ی خاطرارت بیاد جلوی چشمات ولی

دیگه اونه که سرش پایینه . الانم تو میمونی و قلب شکسته ی تو دستات که شاید هیچوقت مثل قبل نشه، شایدم فقط به دستای همونی که شدتش ، مثل قبل بشه

گاهی باید رد شد

باید گذشت

گاهی باید در اوج نیاز، نخواست

گاهی باید کویر شد

و با همه ی تشنگی

منت هیچ ابری را نکشید

گاهی برای بودن

باید محو شد

باید نیست شد

گاهی برای بودن باید نبود

گاهی باید چترت را برداری

و رهسپار کوچه هایی شوی که

خیلی وقت است رهگذری از آن عبور

نکرده

گاهی باید نباشی

خب دیگه از اینا بگذریم، خدا خودش میدونه چجوری تقاص پس بگیره❤❤